پدرش نامى از نام هاى پیامبر(ص) را بر او نهاد یعنى (محمود) چرا که قدوم این کودک مایه سپاسگزارى و ثناء از درگاه خداوند بود؛ پس از میلاد او برکت به خانه آمد و خیر و نیکى بر خانواده ریزش کرد با آمدن او روح نشاط و زندگى در خانواده و پدر خانواده دمیده شد، پدرى که ازهیچ کوشش و عاملى که فرزندش را براى حفظ قرآن کریم کمک کند دریغ نکرد، زیرا مى خواست که فرزندش پیشاپیش صفوف قاریان قرآن کریم قرار بگیرد، قاریانى که در صورت عمل به قرآن کریم از خاصّان درگاه خداوند خواهند شد، هنگامى که این طفل کوچک بزرگ شد پدرش او را به آموزشگاهِ (مکتب) استاد موسى رحمة الله در روستاى "شبرا باص" برد. استاد موسى بر یادگیرى حفظ و تجوید شاگردانش بسیار حریص بود و بیشتر نسبت به محمود که چون ستاره اى در میان آنها مىدرخشید حرص داشت، کودکى که علائم نبوغ و نشانه هاى اهلیّت قرآن بالاخص مخارج الفاظ و دقت در گفتار از او پیدا بود، این در حالى است که او در سن 6 سالگى قرار داشت، مضافاً به هوش زیاد و التزام و دقت و ممارست، تعامل با کلمات قرآن کریم از چیزهائى بود که استاد موسى آن را از نشانه هاى نبوغ در فرزند با استعدادش مى دانست.
خاطرات محمود على البناء از دوران کودکی
استاد محمود على البناء درباره خاطرات کودکى و مکتب مى گوید: "من بر آنچه که هر روز از مکتب فرا مى گرفتم بسیار حریص بودم، کل شب را بیدار مى ماندم و نمى خوابیدم مگر بعد از حفظ کردن قسمتى که باید فردا در مقابل استاد بیان مىکردم و بعد از حفظ آن به قسمتى که قبلاً حفظ کرده بودم مراجعه مى کردم تا بتوانم هر دو را بیان کنم تا اتصال مستحکمى میان قسمتهاى مختلفى که حفظ کرده بودم برقرار شود،…
منب" استاد مى گوید:" پدرم به شهر شبین الکوم رفت تا براى ملحق شدن من به
مدرسه دینى آنجا (که تحت نظارت الازهر بود) اقدامات لازم را به عمل بیاورد
امّا یکى از دوستانش او را به مدرسه منشاوى در طنطا راهنمایى کرد که در
آنجا مستقیماً حافظان قرآن را قبول مىکردند، پدرم هم مرا به طنطا برد و من
در حالى که بسیار کوچک بودم به مدرسه منشاوى ملحق شدم، ولى آنچه به من
شجاعت مى بخشید که در طنطا بمانم، توجه بسیار زیاد مردم بود که براى شنیدن
صدایم در اطراف من جمع مىشدند، من از استاد محمّد رفعت تقلید مى کردم،
احیاناً دعوتهایى براى قرائت به مناسبت هاى مختلف از طرف مسجد احمدى از من
مى شد، در آن زمان به کودک خارق العاده معروف شده بودم.
دلیل شهرت استاد به کودک خارق العاده
استاد
علی البناء درباره این موضوع گفت: من در تقلید اساتید بزرگ مدارسِ تلاوت
مانند استاد محمد رفعت، استاد محمد سلامه ، استاد عبدالفتاح الشعشاعى ، و
استاد محمد السعودى … بسیار مهارت داشتم ، و اگر از من مى خواستند که از
اساتید بزرگ تقلید کنم تردید نمىکردم و بسیار خرسند هم مى شدم و مستمعین با
جمعیت هاى صد نفرى و بیشتر خود به من شجاعت مى بخشیدند و باعث نوآورى و
قوّت صداى من مى شدند این در ۱۲ سالگى از عمر من بود .
توصیه استاد به قاریان قرآن
مهمترین چیز در قارى این است که حافظ و تجوید دان خوبى باشد و با اِتقان و و استحکام ، بیان کند ، واینکه صداى زیبا و ملکه تقلید داشته باشد ، چرا که در ابتداء باید از مشاهیر قرّاء تقلید نماید اما در نهایت شخصیّت او به صدا و اداءِ منحصر به فرد او شناخته مى شود به نحوى که وقتى صداى او را مى شنوند مى گویند: این فلانى است ،و نیز باید به مدرسه که آن را دوست دارد ، ملحق شود به اساتید آن گوش فرا دهد و همراه با آنها پیش رود و پس از مدتى وقتى صداى او شنیده مى شود مى گویند این فلانى است . البته من تقلیدِ مطلق را تأیید نمىکنم ولى باید در نهایت، قارى شخصیت خود را ظاهر کند.
در مکتب منشاوىِ طنطا استاد محمود على البناء در میان طلاب شناخته و مشهور شد همه اساتید و همچنین طلّاب، دوست داشتند به صداى او گوش دهند، استاد مىگوید : "استاد حسین معوض رحمه الله نسبت به طلاب سختگیر بود … روزى من در قرائت کسالت به خرج دادم و او مرا با چوبى که در دست داشت تهدید کرد … من نشستم و در برابرم جمع زیادى از طلاب حضورداشتند امّا ناگهان متوجه شدم که هر یک راه خود را گرفته و مى رود و کسى جز من باقى نماند استاد حسین گفت: نترس ادامه بده …در پایان سال استاد حسین و استاد محرز به من گفتند: محمود تو باید به مکتب احمدى درطنطا بروى در آنجا قرائات را فرا بگیر تا نامت فراگیر شود و به رادیو راه پیدا کنى چرا که استعداد خوبى دارى که کمتر کسى از آن بهره مند است، …من به مکتب احمدى رفته و در آنجا، به دست مرحوم استاد محمد سلام که بسیار به کسانى که به مکتب او مى آمدند توجه مى کرد قرائات را فرا گرفتم، استاد محمد سلام براى کسى که قصد داشت به مکتب او بیاید امتحانى در رابطه با حفظ، تجوید حروف، سلامت نطق ، و آشنایى با مخارج الفاظ و دقّت در اداء کلمات قرآنى و آراستگى ظاهر برگزار مىکرد، و اگر تمامى این شروط در او جمع مى شد آنگاه او را قبول مى کرد".
منابع : http://www.mashreghnews.ir/fa
http://shefa-qoran.ir